×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

عشق به خود

× مهارت های دوست داشتن خود و مهارت های زندگی کردن به زبان ساده خودت را دوست بدار و کمک کن که دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند
×

آدرس وبلاگ من

majid-mahdavi.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/majid132

کودک و خدا

بنام آنکه مرا سالم آفرید

الو ... الو ... سلام
کسي اونجا نيست ؟؟؟
مگه اونجا خونه ي خدا نيست ؟
پس چرا کسي جواب نميده ؟
يهو يه صداي مهربون بگوش كودك نواخته شد! مثل صداي يه فرشته ...
- بله با کي کار داري کوچولو ؟
خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده
- بگو من ميشنوم کودک متعجب پرسيد : مگه تو خدايي ؟ من با خود خدا کار دارم ...
- هر چي ميخواي به من بگو قول ميدم به خدا بگم
صداي بغض آلودش آهسته گفت يعني خدام منو دوست نداره ؟؟؟
- فرشته ساکت بود. بعد از مکثي نه چندان طولاني گفت نه خدا خيلي دوستت داره. مگه کسي ميتونه تو رو دوست نداشته باشه؟
بلور اشکي که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روي گونه اش غلطيد و با همان بغض گفت : اصلا اگه نگي خدا باهام حرف بزنه گريه ميکنما ...
بعد از چند لحظه هياهوي سکوت شكسته شد :
ندايي صدايش در گوش و جان كودك طنين انداز شد : بگو زيبا بگو. هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگيني ميکند بگو ...
ديگر بغض امانش را بريده بود بلند بلند گريه کرد و گفت : خدا جون خداي مهربون، خداي قشنگم ميخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا ... چرا ؟ ولي اين مخالف با تقديره. چرا دوست نداري بزرگ بشي؟
آخه خدا من خيلي تو رو دوست دارم قد مامانم، ده تا دوستت دارم. اگه بزرگ شم نکنه مثل بقيه فراموشت کنم؟ نکنه يادم بره که يه روزي بهت زنگ زدم ؟ نکنه يادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟ مثل بقيه که بزرگ شدن و حرف منو نمي فهمن. مثل بقيه که بزرگن و فکر ميکنن من الکي ميگم با تو دوستم. مگه ما با هم دوست نيستيم؟ پس چرا کسي حرفمو باور نميکنه ؟ خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟ مگه اينطوري نمي شه باهات حرف زد ؟!
خدا پس از تمام شدن گريه هاي کودک : آدم ، محبوب ترين مخلوق من ، چه زود خاطراتش رو به ازاي بزرگ شدن فراموش ميکنه ، کاش همه مثل تو به جاي خواسته هاي عجيب من رو از خودم طلب ميکردند تا تمام دنيا در دستشان جا ميگرفت. کاش همه مثل تو مرا براي خودم و نه براي خودخواهي شان ميخواستند. دنيا خيلي براي تو کوچک است ... بيا تا براي هميشه کوچک بماني و هرگز بزرگ نشوي ...
و کودک کنار گوشي تلفن، درحالي که لبخندي شيرين بر لب داشت در آغوش خدا به خوابي عميق و شگفت انگيز فرو رفته بود
یکشنبه 1 خرداد 1390 - 2:39:15 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 15 تیر 1390   9:56:02 AM

slm kheili jaleb bud tory bod ke geryam greft mercccc